قتیل العبرات جمعه 91 آبان 26 :: 2:54 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
خبر دادن جبرئیل در پنج نوبت رسول خدا را از شهادت حسین (ع)
اول در روزى که متولد شد جبرئیل به تهنیت و تعزیت نزول نمود چنان چه شمهاى از آن سابقا سمت گزارش یافت سوم خبر شهادت حسین علیهالسلام در سه سالگى واقع شده و این حکایت را امام طبرى در سیر کبیر آورده که یکى بود از یاران رسول صلّى الله علیه و آله و سلم که او را دحیه کلبى گفتندى جوانى بود زیباروى نیکوخوى اوقات وى به تجارت مىگذشت هرگاه که به نزدیک آن سرور آمدى آن حضرت او را گرامى داشتى و هر بار که بیامدى دست تهى نبودى بلکه از جهت حسن و حسین میوههایى که در آن زمان بودى بیاوردى و شاهزادگان چنان خو کرده بودند که چون دحیه بیامدى هر دو برادر به مسجد یا حجره آن حضرت تشریف فرمودندى و دلیروار بر کنار وى نشستندى و دست به گریبان و آستین وى در آوردندى اما جبرئیل امین علیهالسلام گاهگاه به صورت دحیه نزد آن حضرت مىآمد روزى هب صورت با پیغمبر بر در مسجد نشسته بود که حسن و حسین درآمدند و جبرئیل را به صورت دحیه دیدند چنان تصور فرمودند که دحیه است گستاخانه در آمده بر کنار وى نشستند و دست در آستین وى مىکردند و به گریبان وى در مىآوردند روى مبارک آن حضرت برافروخت و از جبرئیل شرم داشت و خواست که ایشان را دور کند جبرئیل گفت: که اى سید ایشان را هیچ مگوى پیغمبر صلّى الله علیه و آله و سلم فرمود که اى جبرئیل چون هیچ مگویم که ایشان تو را نمىشناسند و حرمت به جاى نمىآورند و تو را دحیه مىپندارند از آن گستاخى مىنمایند جبرئیل گفت: اى سرور عالمیان بسیار بوده که فاطمه نماز تهجد گزارده بوده و در خواب رفته و ایشان در گهواره بیدار شدهاند و خواستهاند که بگریند از آفریدگار عالم فرمان رسیده که اى جبرئیل به تعجیل برو و گهواره ایشان را بجنبان که فاطمه غنوده است تا زمانى بیاساید یا رسول الله من گهواره ایشان را بسیار شبها جنبانیدهام و صداى این معنى که ان فى الجنة نهرا من لبن * لعلى و الزهراء و حسین و حسن به گوش ایشان رسانیده. به روز حشر بینى به دست پیغمبر
کلید گنج شفاعت به خونبهاى حسین
و در مصابیح القلوب آورده که جبرئیل از بهشت انارى و سیبى و بهى فرا گرفت و بدیشان داد ایشان شاد شدند و حضرت رسول فرمود: که این میوه را پیش پدر و مادر خود برید و با یکدیگر بخورید و از هر یک چیزى باقى گذارید چنان کردند روز دیگر که بر سر آن رفتند درست شده بود و به حال خود باز رفته پس هرگاه که از آن چیزى بخوردندى قدرى باقى گذاشتندى روز دیگر درست شده بودى تا چون فاطمه از دنیا رحلت کرد آن انار گم شد و چون امیر را شهید کردند به نیز ناپیدا شد اما سیب نزد امام حسین علیهالسلام بود و پیوسته با خود داشتى چون در کربلا تشنگى بر او غلبه کردى آن سیب را ببوئیدى و تشنگى او کمتر شدى و چون امام حسین را شهید کردند آن سیب نیز غایب شد اما بوى سیب از تربت مقدسه او مىشنودند از حضرت امام زین العابدین علیهالسلام روایت است که هر آن مؤمن مخلص که در موسم عاشورا حسنى را زیارت کند بوى آن سیب از تربت وى مىشنود و بوى تربت آنحضرت خود هزار بار از مشک اذفر و طیب عنبر خوشتر است سلام على الترب الذى ضم جسمه. اگر بر مرقد جنت پناهش بگذرى یابى
شمیمش در مشام جان ز بوى مشک تر خوشتر
هواى مشهدش چون روضه فردوس روح افزا
فضاى آستانش چون سراى خلد جان پرور
چهارمخبر شهادت او در چهار سالگى وقوع یافته و آن چنان بود که جبرئیل نزد پیغمبر صلّى الله علیه و آله و سلم آمد و آن حضرت حسین را بر کنار داشت و بوسه بر روى و حلق او مىداد و سر مبارک او را به سینه با سکینه بىکینه خود باز مىنهاد جبرئیل پرسید: که یا رسول الله این میوه باغ نبوت و این ثمره حدیقه ولایت را دوست مىدارى؟ فرمود که: نعم اولادنا اکبادنا. پنجم اعلام واقعه هایله و حادثه نازله شاه شهیدان در پنج سالگى بوده آوردهاند که صباح عیدى بود که شاهزادگان به حجره سید عالمیان در آمدند و گفتند: اى جد بزرگوار امروز روز عید است و بزرگزادگان عرب را مىبینیم که جامههاى نو پوشیدهاند و ما را لباس نو نیست روى به جانب تو که تاج لعمرک بر سر و خلعت یا ایها المدثر در بر دارى آورده تا عیدى بستانیم و عیدى جز جامه نو نمىخواهیم خواجه عالم صلّى الله علیه و آله و سلم تامل فرمود و جامهاى که مناسب ایشان باشد در خانه نبود و ناامیدى و محرومى ایشان را نیز لایق نمىنمود متوجه بارگاه احدیت شد و سر خود را به حضرت صمدیت فرستاد فى الحال جبرئیل آمد و دو حوله سفید دوخته مناسب قد و قامت ایشان از حلل بهشت بیاورد و گفت: اى سید ملول مباش و این لباس در فرزندان عزیز خود پوش حضرت رسول صلّى الله علیه و آله و سلم شاهزادگان را طلبید و گفت: اینک جامههایى که خیاط قدرت فراخور قد و قامت شما دوخته از غیب رسید. خلعت قدر که خیاط کرامت آراست
بر قد و قامت اقبال شما آمد راست
سبزه رو بر خاک مالد از غم زهر حسن
لاله گون گردد شفق از خجلت خون حسین
و در شواهد از عایشه نقل مىکند که روزى رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلم با جبرئیل علیهالسلام نشسته بود حسین بن على علیهما السلام در آمد جبرئیل پرسید: که این کیست؟ فرمود که پسر منست و او را بر کنار خود بنشاند جبرئیل گفت: زود باشد که وى را بکشند رسول صلّى الله علیه و آله و سلم پرسید: که وى را که کشد؟ جبرئیل گفت: جمعى از امت تو و اگر خواهى من تو را بگویم که وى را در کدام زمین خواهند کشت پس جبرئیل اشارت به جانب کربلا کرد و قدرى خاک سرخ بر گرفت و به حضرت رسالت صلّى الله علیه و آله و سلم نمود و گفت: این خاک مقتل ویست و به خون او رنگین خواهد شد روضة الشهداء
مرحوم ملاحسین واعظى کاشفى
موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 178236
|
||