سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قتیل العبرات
یکشنبه 92 اسفند 25 :: 1:31 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا
امام حسین علیه السلام فرموند:
النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِـقٌ عَلَى أَلسِنَتِهِمْ
یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِـشُهُمْ فَإِذَا مُحِّـصُوا بِالْبَلَاءِ
قَـلَّ الدیَّانُونَ؛
مـردم بنـده دنیـا هستـند و دیـن

لقلقه‌ی زبان ایشان است. تا آن موقعى دیندار
هستند که معیشت آنان تأمین شود،اما وقتى
به وسیله بلا مورد آزمـایش قرار گیرند دینداران
واقعی اندک خواهند بود.

بحارالانوار، ج44، ص383

 





میان کوچه پیچیده
صدای همهمه ، ای وای
کنار خانه ای دلسوخته،
بی واهمه، ای وای
جمعند این همه، ای وای
چه کاری هست این ها را
به بیت فاطمه ، ای وای
برای چیست این غوغای بی پایان؟
خبر دارید که ! زهرا عزادار است
تبدار است ، بیمار است
از داغ پدر دلخسته و زار است
برایش این شلوغی ها
آزار است ای مردم
اگر که آمدید اینجا
برای عرض ِ تسلیت
برای چیست پس هیزم؟
چرا با تازیانه؟ وحشیانه!
حمله ور هستید سوی خانه‌ی زهرا
که دارد عطر پیغمبر
شمیم جنت الاعلی
امان از بی وفائی ها
امان از حب جاه و مال و منصب!
حب دنیا! آه ای دنیا!

چه زود از یادتان رفته ست
ای بی غیرتان
عهد «ذَوِی القُربی»
چه شد شأن نزولِ سوره های قدر و کوثر
چه شد فرمایشات ناب پیغمبر؟
«و زهرا بضعةٌ منّی، هِیَ قَلبی و رُوحِی...»*
آه زهرا ، جان من هستی من ، روحم ، وجود من
تمام تار و پود من ، همه بود و نبود من
خدایا شاهد من باش
هر کس که بیازارد گل من را
مرا آزار داده ، آه ، یا الله
«وَ مَن آذانِی آذَی الله»* یا الله
چه زود از یادتان رفته ست
ای دنیا پرستان
عرصه های خوفناکِ بدر و خیبر
روزهای سخت خندق
پنجه های تیز و بران سپاه کفر
بی کسی جبهه های حق
و در پایان رشادت های حیدر، حیدر کرار
می‌شد ناجی اسلام و ایمان شما مردم
چه شد ای وای ای دنیا طلب ها
‌یادتان رفته شب خوف و خطر
خوابید در جای پیمبر
رفت تنها، یک تنه، در قلب آن کفار
تا ابلاغ فرماید پیام حضرت داور
چه شد از یادتان رفت آه ای اصحاب
ماجرای سدّ الابواب و
علی و فاطمه احبابِ پیغمبر

چه شد بردید از خاطر
چه شد مردم؟ غدیرِ خم!
غدیر و بیعت با حضرت حیدر
دل عالم پر از آه است
در گوش زمان فریاد پیغمبر
دمِ «من کنت مولاه» است
آه ای بی وفایان این همان خانه ست
بیت الله اکبر!
خانه‌ی زهرا و حیدر
جنت الاعلای پیغمبر، بهشت آسمانی‌هاست
آیا هیزم و آتش سزاوار در این خانه
این کاشانه‌ی زهراست؟
چه کرده حبّ جاه و مال و منصب
حبّ دنیا ، آه ای دنیا

همه کور و کرند انگار، بی رحمند
مگر اینها نمی‌فهمند
آمد پشتِ در
زهرای اطهر! جان پیغمبر!
میان این همه نامرد
یعنی نیست یک مؤمن؟
بگو در پشت در زهراست، محسن!
آه آتش ، ضربه های بی هوا بر در
شکسته چوبه های در وَ مانده سوره‌ی کوثر
میان آن در و دیوار
زِ هُرم شعله های کینه می سوزد
دل مسمار و بعد از آن دل زهرا

خدایا فاطمه، جان نبی با چهره ای نیلی؟
تسلی های بی رحمانه‌ی سیلی؟
چه شد بازو؟ چه شد پهلو؟
شکسته حرمتِ جان رسول الله! یا الله
آه از حب دنیا
حبّ جاه و مال و منصب، آه ای دنیا

چنان گشتند عبد مال دنیا که فقط از دین
برای مسلمین
می ماند یک رو پوشِ پوشالی
فقط یک طبل تو خالی
چنان شد حب دنیا قبله‌ی آمال این مردم
که چندی بعد در عصری نه چندان دور
می بردند روی نی
سرِ ماه پیمبر را برای گندمی از ری
غروب روز عاشورا
که حرف خیمه ها و حرف غارت شد
برای کوفیان مست بی غیرت
جسارت به حریم قدسی آل عبا
دیدی چه راحت شد
زره ها و سپرها هم که غارت شد
دگر شد وقت عمامه
عبا، جامه
نمانده بر تنی زخمی
خدایا کهنه پیراهن
یکی جا مانده از این کاروان
خیره شده بر گوشه‌ی گودال
چشم ساربان
دوباره روضه‌ی خنجر
ولی این بار سر؟
نه! آه انگشت است و انگشتر
امان از حب دنیا، آه ای دنیا

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ

** پیامبر اکرم(ص): «... وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّه؛ او (فاطمه) پاره‏اى از وجود من، قلب من و روح من است، پس هر که او را آزار دهد مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است».
بحار الانوار، ج43، ص80


یوسف رحیمی




موضوع مطلب : حضرت زهرا سلام الله علیها, کوچه


جمعه 92 اسفند 23 :: 6:1 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا
بانــوی نور، مادر آیینــــه ها ! سلام
روشن ترین تبسـم نور خدا ! ســـلام
ای کوثر کبود خــدا، با سه آیــه آه !
از ما به زخم های کبود شــما، سلام
حزن غریب پنجره ها در غروب نـور
ای خواهش همیشه ی آیینه ها ســلام
ای ماه سرخ گمشده در ناکجای خاک !
بر رد پای نـور تو در ناکجـا، ســـــــلام
غمگیــن ترین پرنده ی ســیاره ی بقیـــع !
بال و پر شکستــه ی روح تو را ســلام
ای باغبان دل شده ی لاله های ســرخ
ای وارث حماســه ی کرب وبـلا ! سـلام*
*ای برتر از فرشته ، شبـیه خود خـــدا *
از ما به روح سبز شما ، تاخــدا، سـلام
دست عنایتی به سـر حاجتم بکـــــش
چشمم هنوز مانده به دست شما...سلام!





موضوع مطلب : حضرت زهرا سلام الله علیها


سه شنبه 91 دی 26 :: 7:0 صبح ::  نویسنده : محبّ الزهرا

علی(ع) نشسته بود کنار بستر پیامبر(ص)، صحبت های او را می شنید:
" علی جان! دستانت را می بندند... . صبر می کنی!؟"
ــ بله یا رسول الله!

ــ علی جان! خانه نشینت می کنند... . صبر می کنی!؟
ــ بله یا رسول الله!

علی(ع) گفت: " حتی اگر فاطمه ام را اذیت کردند و کتک زدند!؟ "
پیامبر(ص) گفت: " علی جان! آنجا هم صبر کن."

***
وقتی عمر با لگد در را باز کرد، آمد تو. علی یقه اش را گرفت، کوبیدش روی زمین. محکم گلویش را گرفت؛ داشت خفه می شد که رهایش کرد.
گفت: "فقط به خاطر پیامبر(ص) کاری نمی کنم، چون سفارش کرد صبر کنم."



منبع: کتاب "مادر آفتاب" (روایت داستانی از زندگی حضرت زهرا (س)) ، نوشته ی مهرالسادات معرک نژاد (از مجموعه کتاب های "14 خورشید و یک آفتاب") ، ص 78

 

حضرت زهرا




موضوع مطلب : حضرت زهرا سلام الله علیها



درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 178297