• وبلاگ : قتيل العبرات
  • يادداشت : حرف اول
  • نظرات : 3 خصوصي ، 31 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    تشنه ات ميکشند بر لب آب

    گو به سقا که مشک بر دارد

    طفلکي پا برهنه مگذاري

    خار صحرايشان خطر دارد


    پيکرش روي خاک و طفلانش

    کوچه کوچه پي اش دوان بودند

    از گزند نگاه حارث هم

    تا پدر بود در امان بودند


    مثل مولا سه روز مانده به خاک

    پيکر بي سرش نشد عريان

    مثل مولا که پيکرش اما

    نشده پايمال از اسبان


    رسم دلدادگي به معشوق است

    عاشقان رنگ يار ميگيرند

    در همان لحظه هاي آخر هم

    نام او روي دار ميگيرند

    وحيد مصلحي

    کوچه گردِ غريب ميداند

    بي کسي در غروب يعني چه

    عابرِ شهرِ کوفه مي فهمد

    بارشِ سنگ و چوب يعني چه


    صف به صف نيتِ جماعت را

    بر نمازِ امام مي بستند

    همه رفتند و بعد از آن هم

    در به رويش تمام مي بستند


    در حکومت نظاميِ کوفه

    غيرِ طوعه کسي پناهش نيست

    همه در را به روي او بستند

    راستي او مگر گناهش چيست


    ساعتي بعد مردمِ کوفه

    روي دارالعماره اش ديدند

    همه معناي بي کسي را از

    لب و ابرويِ پاره فهميدند


    داد ميزد: حسين آقا جان

    راهِ خود کج نما کنون برگرد

    تا نبيند به کربلا زينب

    پيکرت رابه خاک وخون برگرد


    دست من بشکند ولي دستت

    بهرِ انگشتري بريده مباد

    سرِ من از قفا جدا بشود

    حنجرت از قفا دريده مباد

    .............

    کاش ميشد به جاي طفلانت

    کودکانم بريده سر گردند

    جان زهرا مياور آنها را

    دختران را بگو که بر گردند


    ياس هاي قشنگِ باغت را

    رنگِ پاييز مي کنند اينجا

    نعل نو ميزنند بر اسبان

    تيغِ خود تيز مي کنند اينجا


    نيزه ها را بلند تر زده اند

    مردماني پليد و بي احساس

    حک شده زير نيزه ها : اينهاست...

    ...از براي نبردِ با عباس


    پير زن ها براي کودک ها

    قصه ي سنگ و چوب ميگويند

    " روي نيزه اگر که سر ديدي

    سنگ بر او بکوب " ميگويند


    مي دهد ياد بر کمانداران

    حرمله فن تير اندازي

    فکر پنهان نمودن و چاره

    بر سفيدي آن گلو سازي ؟


    کوفه مشغول اسلحه سازي ست

    فکر مردم تمامشان جنگ است

    از سر دار کوفه مي بينم

    بر سر بام خانه ها سنگ است



    رسيد وقت رسيدن به ضربه هاي کسي

    شکست حنجره اما به زير پاي کسي

    آهاي خنجر کهنه !! نميشود نبري

    نميشودکه بميردکسي به جاي کسي؟
    و ارباب همه سينه زنان کشتي آرام نجات است ،ولي حيف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولي حيف که ارباب«اسير الکربات» است، ولي حيف هنوزم که هنوز است حسين ابن علي تشنهء يار است و زني محو تماشاست زبالاي بلندي، الف قامت او دال و همه هستي او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدايا چه بگويم «که شکستند سبو را وبريدند ...»
    پاسخ

    عالي...ممنون
    اومدم يه نظر بزارم شايد بازم يه فرجي بشه خخخخخخخخ
    پا قدمم تو حلقوم مبارک يو
    قالب خودت که خوردني تره
    باااااااابااااااااا مطلب / مردم اکتيو شدن :دي
    پاسخ

    فداي شما
    السلام عليک يا ابا عبدالله
    مطالبتان عاليست
    از ااهداف و افکار حسين هم بنويسيد شايد در سال هاي آينده شاهد اين نباشيم که هيئت هاي مذهبي در ظهر عاشورا نماز را به خاطر عزاداري ترک کنند
    با افتخار لينک شديد
    پاسخ

    ممنون دوست عزيز
    + مسيح 
    بک يا الله
    + يه بنده خدا 

    صلي الله عليك يا ابا عبدلله

    خدا قوت رفيق
    وبلاگ جديد مبارک
    چرخش بچرخه برااات اييييييشاااااااااللللله :دي

    پاسخ

    ممنون دوست عزيز
     <      1   2   3      >