بگذار که اين باغ درش گم شده باشدگل هاي ترش برگ و برش گم شده باشد
جز چشم به راهي به چه دل خوش کند اين باغ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند اي کاش کليد سحرش گم شده باشد
بي اختر و ماه است دلم مثل کسي که صندوقچه ي سيم و زرش گم شده باشد
شب تيره و تار است و بلا ديده و خاموشانگار که قرص قمرش گم شده باشد
چاهي است همه ناله و دشتي است همه گرگ خواب پدري که پسرش گم شده باشد
آن روز تو را يافتم افتاده و تنها در هيبت نخلي که سرش گم شده باشد
پيچيده شميمت همه جا اي تن بي سر چون شيشه ي عطري که درش گم شده باشد....
خيلي عالي بود