حسین علیه السلام مظهر الطاف خاص
این عنوان در بیان این است که حسین علیه السلام مظهر الطاف خاص الهى است و از آن به این گونه تعبیر شده است که خداوند دستش را بر سر حسین علیه السلام نهاد. البته این تعبیر کنایه از نهایت نظر رحمت به آن حضرت است و آن طور که در روایات صحیح آمده در دو چیز ظاهر شده است : اول ؛ آنچه خود آن حضرت به آن نایل شده اند، دوم ؛ آنچه مردم به واسطه امام حسین علیه السلام به آن دست مى یابند؛ که توضیح آنها چنین است :
اول : مرتبه خاصى از قرب به خداست که نه قابل توصیف است و نه قابل تصور؛ که یکى از شاخه هاى آن قرار دادن امامت در ذریه امام حسین علیه السلام است .
دوم : امور بسیارى در این باره وجود دارد که از جمله آنها این است که تربت آن حضرت موجب شفاست و در زیر قبه آن حضرت دعا اجابت مى شود. البته عمده ترین ، عظیم ترین و جلیل ترین این امور آن است که خداوند امام حسین علیه السلام را سبب کلى رحمت خود بر بندگانش قرار داد و بندگانش را براى رحمتش آفرید، پس آن حضرت را به این ترتیب عمده علت و سبب رحمت قرار داد و آنجا که پیامبر اسلام رحمت براى جهانیان است ، خداوند حسین را از پیامبر و پیامبر را از حسین قرار داد.
لذا پیامبر فرمود: ((حسین از من است و من از حسین )) بنابراین حسین علیه السلام جایگاه قرار گرفتن دست رحمت است و از رحمت است و رحمت از اوست . حسین از دست رحمت تغذیه کرد و در دامن رحمت پرورش یافت ، از زبان رحمت نوشید و گوشت و خون او از رحمت رویید و نور چشم رحمت است . او ریحانه رحمت است و جایگاهش سینه رحمت و مرکبش دوش رحمت و مسیرش به سوى رحمت و معدن خاص رحمت است و مجمع اسباب رحمت . حسین جامع وسایل رحمت ، منبع سرچشمه هاى رحمت ، سیراب کننده روندگان به سوى سرچشمه هاى رحمت و محل غرس درختان باغ هاى رحمت و مظهر ثمرات رحمت و محل رویش شاخه هاى رحمت و محرک مواد رحمت و ابرهاى برکات رحمت است ، و به واسطه او عالم در جایگاه عفو و رحمت قرار مى گیرد و ورود به دایره وسیع رحمت خداوند به واسطه او محقق مى گردد و با رحمت بر او، رحمت واسعه خداوند محقق و مکتوب مى گردد و حسین علیه السلام حلقه وصل رحمت است .
آیا در قلب تو نسبت به حسین رحم و شفقتى است که از جمله گریه کنندگان بر او باشى ، تا پروردگار رحمت بر تو درود بفرستد و به تو گفته شود: درود خدا بر تو اى صاحب رحمت و درود خدا بر تو اى راحم رحمت
زیتون (ترجمه خصائص الحسینیه )
تاءلیف : آیت الله شیخ جعفر شوشترى
موضوع مطلب :