سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قتیل العبرات
دوشنبه 91 آذر 13 :: 1:56 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

این جا بهانه های زدن جور می شوند

کافیست زیر لب پدرت را صدا کنی

کافیست یک دو بار بگویی گرسنه ام

یا ناله ای به خاطرِ زنجیرِ پا کنی


اصلاً نه، بی بهانه زدن عادت همه ست

حرف گرسنگی نزدم باز هم زدند

دیدم که بر لبان تو می خورد پشت هم

چوب تری که قبل لبت بر سرم زدند

آن قدر پیش طفل تو خیرات ریختند

نان های خشک خان? شان هم تمام شد

امروز هم به نیت تفریح آمدند

عمه کجاست چادر من؟ ازدحام شد

 

رقیه


صبح و غروب و شام که فرقی نمی کند

ما را خلاصه غالب اوقات می زنند

یک در میان به روی من و عمه می خورد

سنگی که سمت خیم? سادات می زنند

از آن شبی که زجر مرا دست عمه داد

لکنت زبان من، نه، مداوا نمی شود

پیر زنی که موی مرا می کشید گفت:

زلفی که سوخته گرهش وا نمی شود

دستی بکش به زبری رویم که حق دهی

نا مردهای شام چه مردانه می زنند

دیدم به روی نیزه و پرسیدم از عمو

دارند حرف کار که در خانه می زنند؟

حسن لطفی




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 45
بازدید دیروز: 49
کل بازدیدها: 179381