قتیل العبرات یکشنبه 91 دی 10 :: 11:27 صبح :: نویسنده : محبّ الزهرا
دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی
به تازیانه کشیدند باز ، بازویی
اگر چه هیچ دری وا نشد،ولی آن روز
به جای میخ به نیزه زدند ،پهلویی
شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه
به دست باد پریشان شده است ،گیسویی
شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه
بدون آب جوانه زده است ،شب بویی
و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد
چقدر زخم زبانها شنید ،بانویی
تمام دغدغه ی من زماجرا این است
که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی
نادر حسینی
موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 185115
|
||