سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قتیل العبرات
دوشنبه 91 دی 18 :: 10:17 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا


زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای
به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید

 
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبار چرا دست به پهلو داری؟!
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

 
مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای
چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همه کرب و بلا می بینم
هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم
ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم






موضوع مطلب : علی اکبر


جمعه 91 آذر 17 :: 1:17 صبح ::  نویسنده : محبّ الزهرا
با ســـر ِنیزه تنتـــــ را چه به همــ ریخته اند
ذره ذره بدنتـــ را چه به همـــ ریخته اند
سنگـــها روی لبــــ خشکــــ تو جا خـــوش کردند
این عقیق یمنتــــ را چه به همـــ ریخته اند
وســـط معرکه ای رفتی و گـــیر افتادی
سر فرصتـــ بدنتـــ را چه به هم ریخته اند
تا به حالا نشده بود جوابمـــ ندهی
وای بر من دهنتـــــ را چه به هم ریخته اند
چشمـــ من تار شده به چه مداواش کنمـــ
یوسفمـــــ پیرهنتــــــــــ را چه به هم ریخته اند
عــمه اتـــــــ آمده تا دستـــــ به معجر ببرد
پدر بی کفنتــــــــــ را چه به هم ریخته اند
ابروان تو حسینی ستــــ و چشمتـــــ حسنی ستـــــ
این حســـین و حسنتـــــــــ را چه به هم ریخته اند

علی اکبر



موضوع مطلب : علی اکبر



درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 185105