سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قتیل العبرات
سه شنبه 92 آبان 14 :: 1:35 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

آبی برای رفع عطش نیست بعد از این
یک قطره اشکِ سرخ ِ محرم غنیمت است
از شش جهت به سینه تو زخم می زنند
اینجا که نیزه ها شده مرهم غنیمت است
وقتی که تیغ بر تن تو تشنه می شود
زیر زبان چشیدن خاتم غنیمت است

 




موضوع مطلب : محرم


سه شنبه 92 آبان 14 :: 1:8 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

نگو ، " ســی هــزار کــوفــی " ، کربلا آمدن ،
"
حــسیـــن " را بکشند!! "کــوفــی " که می گویی ،
دور " خــودم " و " خــودت " را" خــط قــرمـزی " می کشی
!!
بگو
: " سی هزار گنـــه کــار "!!
آن وقت ، مـــا هم تـــا "تــرک گــنـاه " نکرده باشیم
.
در این "دایـــره " هــستــیم
!




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 آبان 14 :: 1:5 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

حسین جان
برادرم....

رنگ ها رنگ خزان است بیا برگردیم

این سفر بار گران است بیا برگردیم

صحبت از جایزه ملک ری و گندم بود

خواهرت دل نگران است بیا برگردیم

چشم شوری به علی اکبرتان خیره شده

قصه مرگ جوان است بیا برگردیم

ساربان خیره شده بر خم انگشتریت

خنجرش نقره نشان است بیا برگردیم




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 14 :: 2:52 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا
بـدتــر از زهـــر



اگرچه دیده در خون نشسته اش تر بود
دو چشم بی رمقش نیمه باز بر در بود
میان حجره به گریه نفس نفس میزد
عزیز فاطمه زخمی ترین کبوتر بود
ز بس که بر کف این حجره دست و پا زده بود
تمام حجره پُر از تکه تکه پر بود
میان هلهله ها بر امام خندیدند
صدای خنده آنها ز زهر بدتر بزد
زتشنگی جگرش بین شعله ها می سوخت
فضای حجره او کربلای دیگر بود
کسی نبود برای غریبی اش گرید
در آن میانه کسی کاش جای خواهر بود
چقدر خواست زجاخیزد او ولی افتاد
همین که پشت در افتاد یاد مادر بود
به یاد مادر و میخُ شراره آتش
به یاد حیدر و آن جنگ نا برابر بود
بیاد مادر پهلو شکسته در کوچه
که دست بسته کنارش فتاده حیدر بود



موضوع مطلب : امام جواد


شنبه 92 تیر 1 :: 12:50 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

دلم بحال دلم سوخت
بس که هر شب و روز
گرفت این دل غرق به خون
بهانه تو.....

 

 


همدم قبر زهرا کجایی ؟



دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
......

 





موضوع مطلب :


شنبه 92 تیر 1 :: 12:37 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

 

به هـــــــر دری که زدم باز پشـــــت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
برای بنــــــــده خریـــــــدن بیا ســـــــــر بازار
چه خوب می شود این مرتبه مــــــرا بخری
بدون تو چه بــــــــلاها که بر ســــــــرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری...





موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 خرداد 23 :: 1:10 عصر ::  نویسنده : محبّ الزهرا

عباس


اگر بگوییم به دنیا آمدن قمر بنی‌هاشم، مهم‌ترین فلسفه و اصلی‌ترین دلیل ازدواج حضرت علی با فاطمه کلابیه بوده، بر اساس منابع موجود، می‌تواند تحلیل درستی باشد. حضرت عباس و دیگر برادران ایشان از خانم ام‌البنین، چشم امید ابوتراب بودند برای کربلای حسین. ذخیره‌ای برای روز مبادا. روز عاشورا و زمین «اعوذ بالله من الکرب و البلا».

ماه بنی‌هاشم، از ناحیه مادر، ریشه در جایی دارند که به دلیری و شجاعت، شهره‌اند. در وصف بنی‌کلاب، گفته‌اند که شمشیر، اسباب بازی کودکان‌شان، اعم از دختر و پسر است. البته شمر هم از همین طایفه است. کار من روضه خواندن نیست، و الا همین بدو امر، می‌شد دل را روانه گودی قتلگاه کرد. آنجا که یک شمشیرباز حرفه‌ای، نشسته بود روی سینه زخم برداشته سیدالشهدا. حسین برای خدا باید جانانه و محکم قربانی می‌شد. دین خدا برای ماندنش، به همه این خون مطهر، و همه این بدن بی سر، نیاز داشت. روی سینه آفتاب، یکی باید می‌نشست که این کاره باشد.

حسین قدیانی




موضوع مطلب : ابوالفضل


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 178649