قتیل العبرات یکشنبه 91 دی 10 :: 3:51 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
بعد از آن که تو لب تشنه ، عطش را کشتی موضوع مطلب : عطش یکشنبه 91 دی 10 :: 3:30 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
خرده گرفته اند که اغراق می کنم
موضوع مطلب : عباس یکشنبه 91 دی 10 :: 3:2 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
این نیزه ای که جا شده در سینه ات، حسین !! در چشم من چو هیبت مسمار جلوه کرد - سُـ ـبـ ـحـ ـا نَ ا لـ لّـ ـه - از ضرب چیست که متلاشی شده سرت ؟ در مقتل تو حیدر کرّار جلوه کرد دندان شکست و . . . لب ترکید از جفای چوب !! در بین طشت، احمد مختار جلوه کرد . . . آن دختری که بود کنیزش تمام حور بهر فروش، بر سر بازار جلوه کرد
موضوع مطلب : حسین یکشنبه 91 دی 10 :: 11:46 صبح :: نویسنده : محبّ الزهرا
بخواب! نیمه ی شب شد، خرابه هم خوابید
موضوع مطلب : رقیه یکشنبه 91 دی 10 :: 11:27 صبح :: نویسنده : محبّ الزهرا
دوباره ضربه ی سیلی نشست بر رویی
به تازیانه کشیدند باز ، بازویی
اگر چه هیچ دری وا نشد،ولی آن روز
به جای میخ به نیزه زدند ،پهلویی
شنیده ایم که یک عصر پای یک خیمه
به دست باد پریشان شده است ،گیسویی
شنیده ایم که یک ظهر روی یک نیزه
بدون آب جوانه زده است ،شب بویی
و ماجرا که به اینجای کار ختم نشد
چقدر زخم زبانها شنید ،بانویی
تمام دغدغه ی من زماجرا این است
که خم نگشت در آن روز هیچ ابرویی
نادر حسینی
موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 185097
|
||