قتیل العبرات جمعه 91 آذر 24 :: 1:16 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
حورا و طناب؟ وای بر من
در پیش نگاه چند دختر وای بر من وای بر من وای بر من موضوع مطلب : پنج شنبه 91 آذر 23 :: 5:25 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
واقعه بئرذات العلم و آمدن زعفر جنى به کربلا واقعه بئرذات العلم در کتاب ریاض القدس از ((ابوسعید)) و ((خذیفه یمانى )) که از اصحاب رسول خدا (ص ) هستند نقل میکند که در یکى از غزوات که فتح و نصرت با مسلمین بود مراجعت میکردند بزمین شوره زار و بى آب و علفى رسیدند که بسیار گرم و سوزان و شنزار بود و راه عبور از آن بسیار دشوار مینمود اصحاب آنحضرت بواسطه حرارت آفتاب و وزیدن بادهاى گرم و سوزان تشنه شده بقسمى که صداى آنها بلند شد شکایت اینموضوع را خدمت حضرت نمودند حضرت باصحاب خود فرمود کسى بین شما هست که معرفت باین سرزمین داشته باشد؟ یکى از اصحاب عرض کرد یا رسول اله من آشنایى کامل به این سرزمین دارم و مکرر ازین بیابان عبور کرده ام این وادى را وادى ((کشیب ارزاق )) نامند چه بساد لیلان که درین بیابان گمراه شده و هر سواره اى که در وادى قدم نهاد شترش از رفتار بازمانده و هیچ لشکرى به این وادى نیامده مگر اینکه هلاک شدند زیرا اینجا مقام جنیان و مسکن شیاطین و لشکر ابلیس است . مسلمانان چون این سخنان شنیدند یقین به هلاکت نموده پناه برسول خدا (ص ) بردند و گریه زارى نمودند و ساعت بساعت بشدت گرماى هوا افزوده میشد پیغمبر (ص ) فرمود: هر کس در این بیابان خبرى از آب بمن بدهد من براى او بهشت را ضمانت میکنم همان کسیکه گزارش این سرزمین را بحضرت داده بود عرض کرد در این بیابان چاهى است که عرب آنرا بئرذات العلم میخوانند و در آنجا آب سرد شیرین گوارایى وجود دارد ولى چه فایده که کسى قدرت رفتن سر آن چاره را ندارد زیرا آن چاه محل جن و شیاطین است که از سلیمان تمرد نموده اند و دود سیاهى از آنچاه بلند میشود و نمیگذارند کسى از آنچاه آب بردارد و اگر کسى بر سر آن چاه برود سوخته و مثل ذغال سیاه میشود، قوم تبع یمانى با لشکر زیادى که داشت چون بر سر این چاه رسیدند و خواستند آب بردارند ده هزار لشکر او هلاک شدند؛ ((برهام فارس )) با لشکرى بیحد و کثیر چون بر سر آنچاه رسیدند و خواستند آب بردارند خلقى کثیر از آنها هلاک شدند. ((سعدبن یرزق )) با لشکرى فراوان بر سر این چاه آمدند بیست هزار آنان هلاک شدند و اکنون سرهاى آدمیان و استخوانهاى آنها در کنار چاه ریخته است. ادامه مطلب ... موضوع مطلب : چهارشنبه 91 آذر 22 :: 3:50 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
روی دست تو اگر تقدیر در هم ریخته
موضوع مطلب : چهارشنبه 91 آذر 22 :: 12:1 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
پیش فرات این همه دریا چه می کند؟ این مشک روی شانه های سقّا چه می کند؟ تنها به خاطر گل روی سکینه است دریایی التماس به دریاچه می کند مبهوت مانده بود "خدای فرشتهها مهریه مدینه در اینجا چه کار می کند؟" نزدیک کردمت به لبم تا که بنگری روح بنفشهای تو با ما چه می کند زخم عطش ضریح لبم را شکسته کرد حالا ببین که با لب گلها چه می کند؟ در این طرف صدای پریشان دختری بابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟
علی اکبر لطیفیان موضوع مطلب : عطش چهارشنبه 91 آذر 22 :: 10:38 صبح :: نویسنده : محبّ الزهرا
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست موضوع مطلب : زینب دوشنبه 91 آذر 20 :: 10:36 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
یک پر ، دو پر نه! سهم تو تیر سه پر شده سهم تو از بقیه کمی بیشتر شده تیری که از سه جای گلویت دریده است بیرون کشیدنش چه قدر درد سر شده لشگر نگفت حرمله پیش پدر نزن شش ماه بیش نیست که آقا پدر شده آن قدر بی هوا سر تو ذبح تیر شد که تازه دست خونی من با خبر شده یک نیزه دست حرمله هم خواب دیده بود: تا شام و کوفه با سر تو همسفر شده دیگر گلوت نیزه نشینی نمی کند از بس که رشته رشته و زیر و زبر شده حالا چگونه خیمه روم با چه کودکی با کودکی که ذبح عظیم پدر شده؟ شاعر: رحمان نوازنی موضوع مطلب : شش ماهه یکشنبه 91 آذر 19 :: 8:40 عصر :: نویسنده : محبّ الزهرا
مصیبت یعقوب بزرگتر بود یا حضرت سجاد؟
موضوع مطلب : حضرت سجاد منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 185271
|
||